پژوهش سرای دانش آموزی الیگودرز

از محقّق تا مقلّد فرقهاست (مولوی)

پژوهش سرای دانش آموزی الیگودرز

از محقّق تا مقلّد فرقهاست (مولوی)

خلاصه ی خلاصه ی خلاصه(داستان ناصر ارمنی)

یکی از درس های زبان فارسی اول دبیرستان. یادتان می آید؟

داستان مردی که فکر می کرد هیچ دلبستگی در دنیا ندارد. یا شاید هم نداشت!

برای اطلاع از داستان به خود کتاب ارجاع می دهم. اما در اینجا یکی از کتاب های داستانی که خانم زهرا شهریسوند(یکی از اعضای فعّال و دوستدار کتاب این پژوهش سرا) خوانده و  نوشتار کوتاهی را به عنوان خلاصه ی کمتر از خلاصه ارائه دادند برای نمونه ثبت می کنیم لازم به یادآوریست که نوشته ی ایشان همان خلاصه ی خلاصه ی خلاصه است: 

     قضیه از آنجا شروع میشه که پدر ناصر قصه ی ما زن دوم میگیره و یه خونه ی جدا توی محلّه ی ارمنی ها برای زنش می خره. که ناصر به دنیا میاد و بزرگ میشه و میره مدرسه. ناصر بچه مسلمونه ولی چون تو محله ی ارمنی ها به دنیا میاد بهش میگن "ناصرارمنی" تا وقتی که بچه است مشکل چندانی نداره اما روزگار همیشه یکجور نیست. ناصر بزرگ میشه و وقت زن گرفتنش میشه. اونوقت هزار جور ایراد به اسمش می گیرن مثلاً ؛ تو معلوم نیست مسلمونی یا ارمنی. اگه مسلمونی پس چرا بهت میگن ناصر ارمنی؟

     بنابراین ناصر با دیگران مشورت میکنه و به این نتیجه می رسه که خونه شو بفروشه بیاد تو محله ی ارمنی ها مسجد بسازه. خوب این کار هم باعث نشد که دیگران بهش نگن "ناصر ارمنی" دوباره مشورت  و این حرفا بالاخره نتیجه می گیرن که ناصر باید بره مکه و حاجی بشه تا لقبش از ارمنی به حاجی تغییر کنه. اونم این کارو میکنه و نتیجه ی خوبی هم می گیره ولی بازم روزگار با این آقا ناصر سرِ ناسازی داره چون توی محله ی اونا دوتا حاج ناصر هست. پس میان برای اینکه قاطی نکنن به یکی میگن حاج ناصر کیایی و به  حاج ناصر خودمون میگن حاج ناصر ارمنی!!! ....



نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی 19 مهر 1392 ساعت 06:17

جالب بود

متشکریم

مهسا 19 مهر 1392 ساعت 18:20

خیلی جالب بودآفرین به زهرا

ممنون
قابل توجه زهرا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد